هخامنشیان: هخامنشیان یکی از سلسلههای باستانی ایران پیش از اسلام و از دودمان پارسها بودند. این سلسله تبار خود را به هخامنش میرسانند و سلسله خود را به اسم او، نامگذاری کردند. اگرچه هخامنشیان پیش از کوروش بزرگ نیز، در انشان و پارس با پادشاهان دیگری اداره میشدند؛ اما بهدلیل شکست مادها توسط کوروش و فتح لیدی و بابل توسط او و تبدیل پادشاهی هخامنشی به یک امپراتوری بزرگ، کوروش بزرگ را موسس سلسله هخامنشی میدانند. شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها پادشاهی بود که بخش بزرگی از جهان را برای بیش از دو سده یکپارچه کرد. شاهنشاهی ایران در بزرگترین گستره خود در سال ۴۸۰ پیش از میلاد هشت میلیون کیلومتر مربع (برخی آن را پنجونیم میلیون کیلومتر مربع میدانند[۲۰][۲۱]) از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروزی و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی وسعت داشت که آن را تبدیل به وسیعترین امپراتوری باستانی تاریخ جهان کرد.[۲۷
پیروزیهای هخامنشیان باعث گستردگی قلمروی آنان به حدی شد که بهعنوان نخستین حکومت جهانی و بزرگترین امپراتوری جهان تا به آن زمان، شناخته میشود. این امپراتوری در بزرگترین گسترهٔ خود، بیش از ۴۴ درصد از جمعیت جهان را اداره میکرد که بالاترین شمار در میان شاهنشاهیهای تاریخ است.[۳۱][۳۲] شاهنشاهی هخامنشیان به یک نمونهٔ موفق برای اداره یک دولت جهانی تبدیل گردید و دستاوردهایی نظیر پادشاهی متمرکز، سیستم جادهای و پست مدرن، زبان رسمی، خدمات شهروندی و ارتش وسیع منظم توسط شاهنشاهیهای پسین تقلید شد.[۳۳] در تاریخ غرب، شاهنشاهی هخامنشی به عنوان آنتاگونیست تاریخ یونان و همچنین رهاییبخش یهودیانِ بابل به یاد آورده میشود. میراث این دولت و رد پایش بر روی تاریخ جهان از قلمروی آن بسیار فراتر رفت و بر روی تاریخ نظامی، فرهنگی، اجتماعی و دینی دنیا تأثیر چشمگیری گذاشت.[۳۴] فتح یهودیه توسط ایرانیان باعث این شد که شاهنشاهی هخامنشی در متون دینی یهودیان و مسیحیان از اهمیت زیادی برخوردار شود. تکامل مزدیسنا در این دوره باعث گسترش آن از شرق تا غرب گردید و همچنین میراث هخامنشی نقش پررنگی در سیاست و جنبشهای تاریخ معاصر ایران بازی کرد.[۳۵]
خاستگاه:
پارسیان مردمانی از اقوام ایرانی هستند که نزدیک به سه هزار سال پیش از میلاد به فلات ایران آمدهاند. پارسیان باستان از قوم آریایی پارس یا پارسوآش بودند که در سنگنوشتههای آشوری از سده نهم پیش از میلاد، نام آنان دیده میشود. پارسها همزمان با مادها به بخشهای باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و منطقه اردلان جای گرفتند.[۳۶] با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار در سالنامههای آشوری شلمنسر سوم در سال ۸۳۷ پ. م، «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه در منطقه اردلان سنندج تا روانسر در استان کرمانشاه نام برده شده است. برخی از پژوهشگران مانند راولینسن بر این ایده هستند که مردم پارسوآش همان پارسیها بودهاند. تصور میشود خاندانهای پارسی پیش از این که از میان درههای کوههای زاگرس مرکزی به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در بخش پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگنبشتههای آشوری چنین بر میآید که در زمان شلمنسر (۷۱۳–۷۲۱ پ. م) تا زمان پادشاهی اسرحدون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بودهاند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲–۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود.
هرودوت میگوید: پارسها به شش خاندان شهری و دهنشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شدهاند. شش خاندان نخست عبارتاند از: پاسارگادیان، مارافیان، ماسپیان، پانتیالیان، دروسیان و گرمانیان. چهار خاندان دومی عبارتاند از: دائیها، ماردها، دروپیکها و ساگارتیها. از خاندانهای نامبرده، سه خاندان نخست بر خاندانهای دیگر، برتری داشتهاند و دیگران پیرو آنها بودهاند و پاسارگادها از همه برترند.[۳۷]
بر اساس نوشتههای هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بودهاند که در پارس جای داشتهاند و سر دودمان آنها هخامنش از فرزندان پرسئوس بوده است.[۳۸] پس از نابودی دولت ایلامیان به دست آشوربانیپال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسیها از دشمنیهای آشوریها و مادیها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند.
این رخداد تاریخی در زمان چیشپیش شاه انشان و پارس روی داده است. با توجه به بیانیه کوروش بزرگ در بابل، میبینیم او نسب خود را به شاه انشان و پارس میرساند و او را شاه انزان میخواند.
پس از مرگ چیشپیش (شاه انشان و پارس)، کشورش میان دو پسرش «آریارمنه»، پادشاه پارس و کوروش یکم که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، تقسیم شد. چون در آن زمان کشور ماد در اوج پیشرفت بود و هووخشتره در آن فرمانروایی میکرد، دو کشور کوچک تازه، ناچار زیر فرمان فاتح نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کوروش یکم، دو کشور نامبرده را زیر فرمانروایی یگانهای درآورد و پایتخت خود را از انشان به پاسارگاد منتقل کرد. فرزند کمبوجیه، کوروش بزرگ بزرگترین پادشاه هخامنشی است.
با برآمدن پسر کمبوجیه، کوروش بزرگ، که به حق بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی دانسته میشود، تحول شگرفی رخ داد. وی در مدت تقریباً بیست سال در طی لشکرکشیهایی، ماد، لیدی و بابل، یعنی پادشاهیهای پرآوازهٔ آن روز جهان و سرزمینهای خاور پارس را فرمانبردار خویش ساخت و گسترهٔ جغرافیایی بزرگی تقریباً به اندازهٔ خاورمیانهٔ امروزین را، از ترکیه و سواحل مدیترانه تا مرزهای هند و از استپهای روسیه تا اقیانوس هند، زیر سیطرهٔ خود درآورد.[۳۹]
هرودوت و کتزیاس، افسانههای باورنکردنی دربارهٔ زادن و پرورش کوروش بزرگ (۵۲۹–۵۵۹ پ. م) بازگو کردهاند. اما آنچه از دیدگاه تاریخی پذیرفتنی است، این است که کوروش پسر فرمانروای انشان، کمبوجیه اول و مادر او ماندانا، دختر ایشتوویگو پادشاه ماد میباشد.
در سال ۵۵۳ پ.م. کوروش بزرگ، پارسها را علیه ماد برانگیخت. در جنگ بین لشکریان کوروش و ماد، چندی از سپاهیان ماد به کوروش پیوستند و در نتیجه سپاه ماد شکست خورد.[۴۱] پس از شکست مادها، کوروش در پاسارگاد شاهنشاهی هخامنشی را پایهگذاری کرد. دوران شاهنشاهی او از ۵۲۹–۵۵۹ پیش از میلاد است.
کوروش بزرگ که پادشاهی ماد را به دست آورد و برخی از استانها را به وسیله نیروی نظامی پیرو خود ساخت، همان سیاست کشورگشایی را که هووخشتره آغاز نموده بود، ادامه داد.
پیشدادیان: پیشدادیان، نخستین دودمان فرمانروا در تاریخ اساطیری ایران، به «فرمانروایان جهان» معروف بودند؛ اما قلمروی شاهی آنها به ایران بزرگ محدود میشد. پیشدادیان ، نخستین سلسلة پادشاهان ایران. تاریخ ملّی ـ روایی ایران، که نیمه اساطیری ـ نیمه تاریخی است، از آغاز تا دورة ساسانیان، به چهار دوره تقسیم میشود که نخستین آنها پیشدادیان است. کیومرث که این پادشاهی را بنیاد گذاشت، در شاهنامه نخستین پادشاه و در نوشتههای اوستایی نخستین کسی بوده است که از فرمان اهورامزدا پیروی کرده و اهورامزدا همهٔ تباران آریایی را از او آفریده است. ولی برخی از تاریخپنگاران که از نوشته های پهلوی بهره برده اند، کیومرث را نخستین انسان و هوشنگ را نخستین پادشاه میدانند.در اساطیر ایران از کیومرث (گَیومَرَتَنْ، بهمعنای نخستین انسان) به عنوان نخستین انسان یاد شده، و کمتر بر پادشاهی او تکیه میشود. ولی در شاهنامه او نیز جزو پادشاهی پیشدادی به حساب میآید. در نوشتههای پهلوی، هوشنگ لقب پیشداد است؛ و چنین گمان میرود که او را نخستین پادشاهی میدانسته اند که بر هفت کشور فرمان رانده است. پایان پیشدادیان با پادشاهی زَوْ است و سپس پادشاهی کیانی آغاز میشود.
نام شناسی: پیشداد به معنای نخستین قانونگذار مقدم است. پیش به معنای مقدم و داد به معنای قانونگذاری است؛ از اینرو «پیشداد» یعنی «نخستین کسی که قانون آورده است». این نام طبعاً نام یک خاندان نبود، بلکه نامی است که بعدها بر این گروه نهاده اند؛ زیرا این گروه را از نظر قانونگذاری مقدم بر دیگران شمردهاند.پیشدادیان بیشتر از اینکه در تاریخ اساطیری قابل درک باشند، در تاریخ نگاری اندیشه اهمیت دارند. کیومرث که این دودمان را بنیاد گذاشت، در شاهنامه نخستین فرمانروا و در نوشته های اوستایی نخستین کسی بوده است که از فرمان اهورامزدا پیروی کرده و اهورامزدا همهٔ تباران آریایی را از او آفریده است. ولی برخی از تاریخ نگاران که از نوشته های پهلوی بهره برده اند، کیومرث را نخستین انسان و هوشنگ را نخستین فرمانروا میدانند.[۶] کیومرث پسری بهنام سیامک داشت که در جنگ با دیوان کشته شد. سپس هوشنگ (پسر سیامک) کین خون پدرش را از دیوان ستاند و پس از مرگ کیومرث پادشاه هفت کشور شد. او چهل سال فرمانروایی کرد و آهن و آتش را کشف کرد و جشن سده را بنیاد گذاشت و ساختن پوشاک از پوست جانوران را به مردم آموخت.[۷] پس از او، تهمورث بر تخت نشست و در برانداختن دیوان رنج بسیار برد و برخی از چهارپایان را رام کرد و آیینهای نیکو را پدیدآورد.[۸]
پیشدادیان و هخامنشیان: تطبیق شخصیتهای اساطیری با شخصیتهای مشهور تاریخی، روشی غالب در اسطورهزدایی است. شیوه رایج این نظریات در حوزه اساطیر، حرکت به سوی واقعنمایی و دوری شخصیتهای اساطیری از جنبههای فوق طبیعی محسوب میشود. با این هدف شخصیتهای اساطیری با شبیهترین افراد و شخصیتها یا حوادث تاریخی تطبیق داده میشوند.
روایات سلسله شاهان پیشدادی نشان میدهد که اگرچه روایات این سلسله جنبه اساطیری دارند، بیشتر حوادث و عناصر آن واقعی هستند؛ زیرا شاهان پیشدادی از نگاه اسطورهای در به وجود آمدن تمدن نقش داشتهاند. به این جهت برخی پژوهشگران تلاش کردهاند ضمن زدودن چهره اساطیری این شخصیتها، آنها را وارد تاریخ کنند.
پیشدادیان، نخستین دودمان فرمانروا در تاریخ اساطیری ایران، به «فرمانروایان جهان» معروف بودند؛ اما قلمروی شاهی آنها به ایران بزرگ محدود میشد.پیشدادیان اولین فرمانروایان تاریخ اساطیری ایران به شمار میروند. آنچه درباره پیشدادیان به ما رسیده است، روایات شفاهی از گذشتههای دور است که سینه به سینه منتقل و در دورههای بعد مکتوب شدهاند. این روایات از کیومرث (یا گئومرته) بهعنوان نخستین انسان یا نخستین مرد یاد میکنند. در این روایات شاهان دیگر پیشدادی نیز که یکی بعد از دیگری به حکومت میرسند، هریک در شکلگیری تمدن بشری نقش خاصی ایفا میکنند.
پیشدادیان و هخامنشیان: برخی پژوهشگران شاهان هخامنشی را با خاندان پیشدادیان تطبیق داده و فریدون را با کوروش یکی دانستهاند. برخی عقیده دارند پیشدادیان به دو شاخه فریدونی و نوذری تقسیم میشدند. آنها با تطبیق کوروش با فریدون، این دو شاخه را بایددوشاخه هخامنشیان یکی دانستهاند. در منابع یونانی این تقسیمبندی با عنوان فرتریان (به معنی خاندان حکومتی پیشین) و نئوتریان (خاندان نوذر، خاندان حکومتی نو) ذکر شده است. در اوستا و شاهنامه، کیانیان و نوذریان معاصر یکدیگر هستند و «ویشتاسب کیانی» پسر لهراسب را با ویشتاسب هخامنشی یکی دانسته اند. هرتسفلد (Ernst Emil Herzfeld)، ایرانشناس و باستانشناس آلمانی، یکی از کسانی بود که خاندان کوروش را با پیشدادیان و نوذریان را با شاخه ویشتاسب از خاندان هخامنشی یکی دانست؛ اما هنینگ (Walter Bruno Henning)، خاورشناس آلمانی، با آنها مخالفت کرد و این نظریه را فاقد اعتبار علمی و سند تاریخی دانست.
پادشاهان پیشدادی:
1) کیومرث :اولین مرد واولین شاه که با درندگان ودیوان می جنگد واز پوست حیوانات لباس می سازد
2) سیامک : فرزند کیومرث که به دست دیوان کشته می شود
3) هوشنگ فرزند سیامک که انتقام پدر را از دیوان می گیرد . آتش را بر حسب تصادف کشف می کند . آهن استخراج می کند ...
4) تهمورث : پسر هوشنگ بافتن وآموخته کردن جانوران و دوختن را بنا می گذرد و دیوان را به تسخیر خود در می آورد وبه او نوشتن و خواندن یاد میدهد
5) جمشید پسر تهمورث که آلات جنگی می سازد و بنایی را از دیوان یاد می گیرد و زر و سیم را از معادن استخراج می نماید و کشتی و مصنوعات دیگری را می سازد
6) ضحاک که جانشین جمشید می شود . پادشاهی او و نحوه رسیدن به این مقام مفصل است و در این مختصر نمی گنجد
7) فریدون بر ضد ضحاک قیام می کند و او را از مسند پادشاهی به زیر می کشد و به پادشاهی ایران می رسد و در آخر عمر پادشاهی ایران ا بین فرزندان خود (ایرج .سلم وتور) تقسیم می کند .
8) منوچهر تربیت شده فریدون است ونتیجه او می باشد در زمان منوچهر سام که از نژاد جمشیدیان است جهان پهلوان بود
9) نوذر که به دست افراسیاب تورانی کشته میشود و سلسله پیش دادی ایرانیان به پایان میرسد و سلسله جدیدی به نا کیانیان تاسیس می شود
پایان کار پیشدادیان: با مرگ گرشاسب سلسله پیشدادیان منقرض شدند و کیقباد که موسس سلسله کیانیان بود به پادشاهی رسید. برخی روایات، کیقباد را از فرزندان منوچهر میدانند که رستم او را از البرز کوه آورد و به پادشاهی ایران نشاند. با فرض صحت این روایت، کیانیان نیز از نسل فریدون و تداوم دهنده راه پیشدادیان بودهاند. بعد از کیقباد، بهترتیب کیکاوس، کیخسرو، لهراسب، گشتاسب، بهمن، همای، داراب و دارا به شاهی ایران رسیدند. پیشدادیان از سلسلههای اساطیری تاریخ ایران هستند؛ زیرا تا به امروز هیچ سند مکتوب یا کتیبهای به دست نیامده که حضور آنها در تاریخ را اثبات کند. آنچه درباره پادشاهان این سلسله گفته شده و تا به امروز رسیده است، حاصل منابع شفاهی جمعآوری شده از دورههای پیشین است. بعضی پژوهشگران در تاریخ تطبیقی تلاش کردهاند تا شاهان این سلسله را با پادشاهان تاریخی تطبیق دهند که با مخالفتهایی روبهرو شدند. اگر شما هم درباره پیشدادیان و شاهان این سلسله نظری دارید، آن را با ما و کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.