سرزمین با شکوه

اینجا سرزمین با شکوه ایران است

ساسانیان

ساسانیان

ساسانیان:
بیشتر از چهار سده، دولت ساسانی یکی از دو دولت بزرگ جهان متمدن آن روز (در آسیای غربی) بوده‌است که مرزهای آن در مشرق، تا دره رود سند و پیشاور و در شمال شرقی، گاهی تا کاشغر کشیده شده بود.

در شمال غربی، تا کوه‌های قفقاز و دربند در ساحل دریای خزر و گاهی نیز، تا دریای سیاه می‌رسید و در مغرب، رود فرات به‌طور کلی مرز این دولت با حکومت روم و جانشین آن یعنی روم شرقی با بیزانس بود.

البته گاهی این مرز بسیار گسترده تر از رود فرات می‌رفت و گاهی نیز به این سوی فرات منتهی می‌شد، اما با چشم پوشی از کششها و فشردگیها می‌توان رود فرات را مرزی طبیعی بین دو دولت بیزانس و ساسانی دانست.

به گزارش بیتوته، چگونگی تشکیل سلسله ساسانی با افسانه پیچیده شده است. طبق روایات، ساسان جد اردشیر، مقام بالایی در معبد اناهید استخر داشت. او با دختر یکی از امیران محلی ازدواج کرد و بر قدرت خود اضافه کرد و با انجام یک کودتا، رهبری کارها را به دست گرفت.

پس از او بابک به‌جای ساسان نشست و بر قدرت خود در پارس اضافه کرد. بابک دو پسر به نام‌های شاپور و اردشیر داشت که شاپور در حادثه‌ای جان خود را از دست داد و سپس اردشیر جانشین شد. اردشیر به‌جای پدر حاکم پارس شد و در سه جنگ دنبال هم، اردوان پنجم اشکانی را شکست داد و به‌جای او نشست.

اتحادیه‌ای که توسط خسرو اول، شاه ارمنستان با کمک سکاها، کوشانیان و کمک رومی‌ها برپا شد، از نابودی حکومت اشکانی پیشگیری نکرد و فرمانروایی ایران مجددا به دست قوم پارس افتاد و ساسانیان خود را جانشین بی رقیب هخامنشیان معرفی کردند.

اردشیر با تاسیس سلسله ساسانی، خود را جانشین هخامنشیان دانست.

اردشیر با ثابت کردن قدرت، شهرهای نصیبین و حران را از دست نیروهای روم درآورد. او ارتشی منظم تشکیل داد و توسط آن پایه‌های امپراتوری خود را تثبیت و اهداف خود را یکی بعد از دیگری به انجام رساند و بعد با انتخاب پسرش شاپور به جانشینی، از سیاست کناره گرفت.

دورهٔ ساسانی یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین دوره‌های تاریخ ایران شناخته می‌شود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی در بسیاری از جَهات به نهایت شکوفایی و پویایی خود رسید. همچنین، ایران در دورهٔ ساسانیان، تأثیر فراوانی بر فرهنگ روم گذاشت. تأثیرات ساسانیان تنها محدود به مرزهای ایران نبود، بلکه تاثیراتش به هند، چین، اروپای غربی و آفریقا هم می‌رسد. ساسانیان نقشی برجسته در پدیداری هنر اروپایی و آسیایی در دوره‌های میانه داشتند. بخش بیشینهٔ چیزی که امروزه به نام دوران طلایی اسلام در زمینهٔ هنر، معماری، موسیقی و دیگر زمینه‌ها شناخته می‌شود، از ساسانیان به جهان اسلام منتقل و برده شده است.[۱۹]

جامعهٔ ساسانی به گونهٔ طبقاتی و لایه‌ای اداره و گردانده می‌شد. جامعه به چهار طبقهٔ موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشه‌وران بخش‌بندی می‌شد.[۲۰] دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بُن‌مایهٔ بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده می‌شدند.[۲۱] دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان در سال ۶۵۱ م، پس از کشته شدن یزدگرد سوم درگذر یورش اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران‌شهر بجز تپورستان و دیلمستان زیر تصرف اعراب مسلمان درآمد.

شاهنشاهی ساسانی در زمان فرمانروایی پادشهان برجسته ای چون شاپور یکم، شاپور دوم و خسرو یکم از دید گستردگی سرزمینی و دستاوردهای فرهنگی به اوج خود رسید. این امپراتوری به دلیل سیستم اداری پیچیده، سازماندهی نظامی توانمند و پیشرفت در هنر، معماری و علم مشهور بود. یکی از جنبه‌های کلیدی پادشاهی ساسانی، رقابت آن با امپراتوری روم، به ویژه جانشینش امپراتوری بیزانس در غرب بود. این رقابت اغلب منجر به درگیری‌ها و جنگ‌هایی از جمله نبرد شناخته شده دارا شد. ساسانیان همچنین به دلیل ترویج دین زرتشتی به عنوان دین دولتی شناخته شده بودند، اگرچه آنها تنوع مذهبی را در امپراتوری خود مجاز می‌دانستند. دین زرتشت در شکل‌گیری فرهنگ و سیاست‌های امپراتوری نقش بسزایی داشت. امپراتوری ساسانی علیرغم نقاط قوت خود با چالش‌های ناشی از شورش‌های داخلی، فشارهای اقتصادی و تهاجمات خارجی قبایل عرب در جنوب روبرو بود. این عوامل، همراه با فرسودگی منابع به دلیل جنگ طولانی با بیزانس، در نهایت به سقوط شاهنشاهی کمک کرد.

در سال ۶۵۱ پس از میلاد، شاهنشاهی ساسانی با فتوحات عرب‌های مسلمان به رهبری خلیفه عمر به پایان رسید، اما میراث هنری و فرهنگی ساسانیان در فرهنگ ایرانی و مردمان ایرانی‌تبار تا به امروز پابرجای مانده است.

نخستین شاهان ساسانی، خود را از تبار ایزدان می‌خواندند. در کتیبه‌ها و سکه‌هایشان، از دوران اردشیر بابکان تا قرن چهارم میلادی، این نکته را می‌توان فهمید. شاهان ساسانی از زمان اردشیر دوم (حکومت: ۳۷۹–۳۸۳ میلادی)، القاب دیگری برای خود برگزیدند که دیگر نشانی از پیوند آنان با خدایان نداشت. در پایان قرن چهارم میلادی، شاهان خود را فقط مزداپرست/مزدیسن (mzdysn) و شاهان شاه (MLK'n MLK') می‌خواندند و نوشته‌های روی سکه‌هایشان، به علت نامعلومی، مختصرتر شد.[۸۷]

همینکه دستگاه دینی زرتشتی در دوره ساسانیان سازمان‌دهی شد، قدرت سیاسی نشان داد و وزنه سنگین خود را در امور امپراتوری را محسوس ساخت. اعدام مانی به تحریک کرتیر در دوران بهرام دوم، نشانگر وابستگی حکومت به دستگاه دینی است. تعقیب و آزار منظم زندیکان، یعنی تجدیدنظر طلب‌ها (از جمله مانویان) و به ستوه آوردن مکرر یهودیان، بوداییان و مسیحیان گواه مساعی مستمر دستگاه دینی برای ادامه تسلط خود بر مردم است. با وجودی که دستگاه دینی و دولت ساسانی در ضروریات آشکار با یکدیگر متحد بودند، با اینهمه گه‌گاه کشاکشی میان آن‌ها ظاهر می‌گشت که مایه اصلی آن قدرت و منافع آن بوده است. در منابع فارسی میانه و در گزارش‌های عربی-فارسی، موبدان پیوسته در دربار حضور دارند و همواره مسموع القول هستند. امان چنین نفوذ و هماهنگی مستمری را باید اغراق‌آمیز دانست. باید به خاطر داشته باشیم که موبدان بر کلام مکتوب، شدیداً اعمال نفوذ می‌کردند و دخالت ساسانیان در خودای‌نامگ قطعاً سوگیری دینی و روحانی داشته است؛ مثلاً پادشاهانی که از روحانیت حمایت می‌کردند، با الحادها و ارتدادها مبارزه می‌نمودند، یا آتشکده‌ها می‌ساختند یا آن‌ها را توسعه می‌دادند (مانند شاپور دوم، بهرام پنجم، و خسرو یکم) مورد ستایش فراوان قرار می‌گرفتند. اما پادشاهانی که در برابر قدرت فزاینده دینی به سود دربار یا مردم می‌ایستادند از آن‌ها به بدی یاد می‌شده است. مثل نرسه (۲۹۳–۳۰۲ میلادی) که ظاهراً به کمک کرتیر که می‌کوشید تاج و تخت را تصاحب کند، چندین بار برای براندازی او توطئه کرد. وی تعقیب و آزار مانویان و مسیحیان را متوقف ساخته بود.

تا زمان خسرو اول (انوشیروان) فرمانده کل سپاه ایران به نام ایران‌سپاهبد نامیده می‌شد از زمان خسرو انوشیروان کشور به چهار بخش نظامی تقسیم شد و برای هر یک سپاهبد در نظر گرفته شد. ایران‌سپاهبد در مورد جنگ و صلح و مذاکرات سیاسی اختیارات زیادی داشت. اگر شاه خود مایل به شرکت در جنگ‌ها بود معمولاً از اختیارات سپاهبد کاسته می‌شد. مهم‌ترین بخش سپاه ساسانی سواره نظام زره پوش سنگین بود (اسواران) که در جنگ‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای داشت به ویژه در مورد رویارویی با پیاده‌نظام رومی بسیار مؤثر بود و به سادگی آرایش جنگی پیادگان را به هم می‌زد و آن‌ها را آماج تیرهای تیر اندازان می‌نمود. تمام تن اسواران با تکه‌های فلس گونه آهن پوشیده شده بود و نقابی آهنین نیز صورت آن‌ها را می‌پوشاند به‌طوری‌که تنها سوراخی جلوی بینی و شکافی برای دیدن در آن قرار داشت. زره سواره نظام تکه‌تکه بود و آزادی عمل کافی برای عضلات سوار فراهم می‌کرد.

پشت سر اسواران فیل‌های جنگی بودند و در انتهای لشکر نیز پیادگان. پیادگان روستاییانی بودن که به اجبار به جنگ می‌آمدند و بابت این کار مزدی نیز نمی‌گرفتند به همین دلیل کم اثرترین بخش سپاه بودند. تیر اندازان در پشت سواره نظام قرار داشتند و از دور دشمن را مورد هدف قرار می‌دادند. درمیان سپاه ساسانی معمولاً گروه‌هایی از اقوام و ملل تابع امپراتوری وجود داشت که در جنگ‌ها کمک مؤثری می‌کردند. از میان این اقوام سکستانی‌ها بیشتر مورد اعتماد شاهان ساسانی بودند. واحدهای بزرگ سپاه را گند و واحد کوچکتر از آن درفش و واحد کوچکتر از درفش را وشت می‌نامیدند. هر درفش پرچمی مجزا داشت و فرمانده گند را گندسالار می‌خواندند. در جنگ‌هایی که شاه حضور داشت معمولاً در میان سپاه برای وی تختی در نظر می‌گرفتند و گروهی از زبده‌ترین سربازان گرد تخت شاه را فرا می‌گرفتند که تا پای جان از شاه حفاظت می‌نمودند. ساسانیان برخلاف اشکانیان روش‌های نگهداری و گرفتن دژها را خوب می‌شناختند و ابزارهای لازم را نیز در دست داشتند و به خوبی به کار می‌بردند.[۹۵]

سلحشورانی که روزگاری شکست‌های سختی بر ارتش و لژیونرهای رومی وارد آوردند و مانند سد مستحکمی مانع از تسلط آن‌ها بر جاده ابریشم شدند. در واقع این سپاه ساسانی بود که توانست انتقام حمله مقدونی‌های اروپایی را بازپس گیرد و از آن زمان به عنوان یک ابرقدرت هم‌طراز در برابر رومیان ظاهر شود.[۹۶] ساسانیان ابرقدرت دیگری در شرق امپراتوری روم بودند. تقریباً در هر جنگی که ایرانیان با رومی‌ها داشتند، سواران (سواره نظام) نیز حضور داشتند. ماشین نظامی و تجهیزات ساسانیان در تمامی جنبه‌ها هم‌طراز و حتی قوی‌تر از رومی‌ها بود؛ حقیقت تلخی که سرانجام رومیان به آن اعتراف کردند. سواره نظام نخبه و برگزیده ساسانی همانند دیواری مستحکم در برابر رومی‌ها بود تا آن‌ها نتوانند ایران را تسخیر کنند و به مرزهای هند و چین برسند. امروزه کمتر کسی ترس و وحشتی را درک می‌کند که این سواران در دل رقیبان خود برمی‌انگیختند. برای درک این موضوع بهتر است به لیبیانوس (مورخ رومی) مراجعه کنیم، جایی که در آن نوشته است: «لژیونرهای رومی ترجیح می‌دهند تا هر سرنوشت و قضا و قدری را تحمل کنند اما با سواران ایرانی رو در رو نشوند.»

کشاورزی با سیستم‌های آبی ممتاز، پایهٔ اقتصاد ساسانی و سهمِ آن در اقتصاد ملی، بیشتر از بازرگانی بود. در دورهٔ ساسانیان از دو مسیر تجاری بهره‌برداری شده است؛ راه ابریشم در شمال و راهی دیگر در سواحل جنوبی کشور. کارخانه‌های شوش، شوشتر و گندی‌شاپور نیر برای محصولات ابریشم خود شهرت یافته بودند و با کارخانه‌های چینی رقابت می‌کردند.[۱۲۶]

شیوه اصلی تولید و منبع درآمد و امرار معاش مردم در ایران کشت و برز و کشاورزی بود. محصولات کشاورزی عبارت بودند از غلاتی نظیر جو، چاودار، ارزن، حبوبات، علوفه، الیاف برای ریسندگی، میوه‌هایی نظیر انگور، انجیر، پسته و بادام، خرما و سبزی‌ها و نیز برنج و باغات زردآلو و زیتون. ساسانیان به توسعه کشاورزی بسیار علاقه داشتند و می‌دانیم که در خوزستان و عراق زمین‌های کشاورزی گسترده و قابل کشتی وجود داشته است.[۱۲۷]

انقوزه، ریواس، پسته ایرانی و گردوی ایرانی (Persicum) از جمله گیاهان و درختانی بودند که رومی‌ها کشت آن را در سرتاسر اروپا گسترش دادند.[۱۲۸]

فرای اعتقاد دارد که خصوصیات زمین‌دار یا فئودال در خاورمیانه تا حد زیادی با فئودالیسم اروپا فرق داشته است. این یافته‌ها را تحقیقات باستانشناسی در جنوب غربی ایران نیز تأیید می‌کند که در کنار روستاها قصرها و قلعه‌ها و دژهایی وجود نداشته‌اند.

در ایران انواع گوناگونی از زمین‌داری یا اجاره داری زمین نظیر «زمین‌های دولتی»، «زمین‌های وقفی»، «زمین با مالکیت جمعی»، وجود داشت و زمین را برای اهداف خیریه نیز وقف می‌کردند. اما مهم‌تر از چگونگی مالکیت زمین موضوع تسلط بر آب بود و از این رو مالکیت «قنات‌ها» اهمیت بسیار بیشتری داشت. برخلاف جامعه فئودالی اروپای قرون وسطی، آب در ایران ساسانی ارزش بیشتری از زمین داشت.[۱۲۹]

 

 

شغل‌هایی که در بازارها رایج بوده عبارتند از آهنگری، قالب‌کاری با آن (آهِن-پَیکَر)، نقره‌کار (اَسیم‌گر)، قالب‌کاری با نقره (اَسیم-پَیکَر)، سازنده سقف (اشکوب-کَردار)، ریسمان‌ساز (بَنْدْکار)، آن‌هایی که با هاون کار می‌کردند (دیگ‌ساز؟) (چاروگر)، چلنگر، خیاط (دَرزیگ)، سازنده لباس (وسترگ-کَردار)، قوری چینی‌ساز (دوشین‌گر یا جامیگ-پَز)، نجار (دورگر)، شوینده (گازَر)، کفاش (کفش‌گر)، کفاشی که نوعی کفش با ریسمان می‌ساخت (سورگر)، کوزه‌گر (کولْوارگر)، نانوا (نانباگ)، نگارگر کتاب‌ها (نیبیگان-نیگار)، نقاش (نیگارگر)، فنجان‌ساز (پَیال‌گر)، دباغ (پوست‌گر)، (پولاود-پیکر)، رنگرز، سازنده‌های مختلف (رازان)، آرایشگر (ورس-ویرای)، خیمه‌ساز (ویان‌گر)، آشپز (خوالیگر)، سازنده سفره؟ (خوان‌گر)، زرگر، سازنده زین (زین‌گر). نظارت کردن بر فعالیت و قیمت‌های بازار بر عهده (وازاربد) بوده است که حداقل از قرن سوم وجود داشته است.

 

تمدن غنی و بزرگی که در دوره ساسانیان در ایران پدید آمد در پیشرفت تمدن و فرهنگ ملل آسیا و اروپای شرقی تأثیر به سزایی داشت. این فرهنگ میراث دار فرهنگ هخامنشیان که آن نیز در سرزمین پارس پدید آمده بود شد و جانشینی برای سلوکیان و اشکانیان بود. در فرهنگ ساسانیان عناصر ملی ایران حتی بیش از دوره اشکانیان ظاهر می‌شوند و وسعت و گسترش بسیاری به‌لحاظ زمانی دارند. حتی پس از حمله اعراب نیز تأثیرات پر قدرت این فرهنگ ادامه یافت.

دین در دوران ساسانی به رویدادهای مربوط به دین در دوران شاهنشاهی ساسانی از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی اشاره دارد. به‌طور کلی تا عهد خسرو انوشیروان تاریخ ساسانیان عبارت بود از سعی در تقویت آیین ملی به منظور مبارزه با مذاهب تفرقه‌انگیز غیر ملی، یا تسامح در مقابل اینگونه مذاهب به قصد مقاومت در برابر نفوذ طبقه‌ای که آیین ملی در دست آن‌ها وسیله‌ای می‌شد برای کسب قدرت و اعمال نفوذ در امور حکومت. در بین کسانی که مشرب تسامح را در مسائل دینی جهت جلوگیری از قدرت گرفتن موبدان بکار بردند، می‌توان از یزدگرد یکم و قباد یکم نام برد. شاپور دوم و خسرو انوشیروان کسانی بودند که در جهت تأمین وحدت کشور و به قصد مبارزه با عوامل مخالف، آیین زرتشت را با قدرت و شدت ترویج کردند. در عصر نخستین شاهنشاهان ساسانی دو گرایش دینی عمده، وجود داشت که هر یک از آن‌ها می‌کوشید به آیین رسمی دستگاه دولتی تبدیل شود. نمایندگان این دو گرایش دینی، مانی و کرتیر بودند. شاهنشاهی به مقتضای وحدت سیاسی به دین رسمی واحدی نیاز داشت. آیین مانی از آنجا که عناصر اصلی ادیان بزرگ را در خود فراهم داشت جلب نظر می‌کرد. دین زرتشتی نیز که توانسته بود خود را با سنت‌ها و معتقدات آریایی سازگاری بخشد، زمینهٔ بسیار مساعدی داشت. سرانجام در کشمکش میان این دو گرایش دینی، کرتیر پیروز شد و توانست قدرت سیاسی شگرف شاهنشاهی را پشتیبان خود سازد.

ساسانیان نیز مانند اشکانیان با امپراتوری روم در دشمنیٔ دائم بودند. ساسانیان جانشین اشکانیان شدند و برای بیش از ۴۰۰ سال در کنار رقیب همسایه خود امپراتوری بیزانس یا امپراتوری روم شرقی به عنوان یکی از قدرتهای پیشرو جهان باستان شناخته شدند،[۹۸] به دنبال تقسیم امپراتوری روم در سال ۳۹۵، امپراتوری بیزانس با پایتخت خود در قسطنطنیه به عنوان دشمن اصلی غربی پارس و به‌طور کلی دشمن اصلی باقی ماند. خصومت بین دو امپراتوری شدت گرفت. ساسانیان، همانند امپراتوری روم، دائماً در درگیری با پادشاهی‌های همسایه و انبوهی عشایر قرار داشتند. اگرچه تهدید هجوم عشایری هرگز به‌طور کامل برطرف نشد اما ساسانیان به‌طور کلی با این موارد، نسبت به رومیان بسیار موفق تر عمل می‌کردند. این به دلیل سیاست آنها در ایجاد کارزارهای هماهنگ علیه تهدیدهای عشایری بود.[۹۹]

آخرین جنگهای مکرر با بیزانس‌ها که اوج جنگ ایران و بیزانس بود و شامل محاصره قسطنطنیه پایتخت بیزانس بود به پایان رسید. در این جنگها هر دو طرف رقیب به‌طور چشمگیری منابع انسانی و مادی خود را فرسوده کردند. علاوه بر این، درگیری اجتماعی درون امپراتوری باعث تضعیف چشمگیر آن شد.[۱۰۰][۱۰۱]متعاقباً، آنها در مقابل ظهور ناگهانی خلافت اسلامی راشدین، که نیروهایشان تنها چند سال پس از جنگ به هر دو امپراتوری حمله کردند، آسیب‌پذیر بودند. نیروهای مسلمان به سرعت بیشتر امپراتوری ساسانی را فتح کردند و در جنگهای بیزانس و عرب، امپراتوری بیزانس را از سرزمین‌های خود در شام، قفقاز، مصر و شمال آفریقا محروم کردند. طی قرون بعد، نیمی از امپراتوری بیزانس و کل امپراتوری ساسانیان تحت سیطره مسلمانان قرار گرفت.

 

به‌طور کلی، در طول قرن‌ها، در غرب، قلمرو ساسانی در مجاورت سرزمین دولت بزرگ و پایدار روم بود، اما در شرق، نزدیکترین همسایگان آن امپراتوری کوشان و قبایل کوچنده مانند هپتالیان بودند. ساخت استحکاماتی مانند قلعه توس یا شهر نیشابور، که بعداً به مرکز یادگیری و تجارت تبدیل شد همچنین در دفاع از استانهای شرقی ممانعتی در برابر حمله بود.

در جنوب و مرکز عربستان، قبایل عرب بادیه‌نشین گاه به امپراتوری ساسانی حمله می‌کردند. پادشاهی الحیره، یک پادشاهی خاندان ساسانی تشکیل شد تا منطقه حائلی بین قلب امپراتوری و قبایل بادیه‌نشین باشد. انحلال پادشاهی الحیره توسط خسرو دوم در سال ۶۰۲ در شکستهای سرنوشت ساز ساسانی در اواخر قرن در برابر اعراب بادیه‌نشین بسیار مؤثر بود. این شکست‌ها منجر به تصرف ناگهانی امپراتوری ساسانی توسط قبایل بادیه‌نشین تحت لوای اسلام شد.

در شمال، خزرها و خاقانات غربی ترک مرتباً به استان‌های شمالی امپراتوری حمله می‌کردند. آنها در سال ۶۳۴ سرزمین ماد را غارت کردند. اندکی پس از آن، سپاه پارس آنها را شکست داد و آنها را بیرون کرد. ساسانیان برای جلوگیری از این حملات استحکامات زیادی در منطقه قفقاز بنا کردند که برجسته‌ترین آنها استحکامات تحمیلی ساخته شده در دربند (داغستان، قفقاز شمالی، اکنون بخشی از روسیه است) که تا حد زیادی دست نخورده باقی مانده است.

در ضلع شرقی دریای خزر، ساسانیان دیوار بزرگ گرگان را برپا داشتند. یک ساختار دفاعی به طول ۲۰۰ کیلومتر، احتمالاً با هدف محافظت از امپراتوری در برابر مردمان شمالی، مانند هون‌های سفید بود